English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (6618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he sided with us U طرفداری از ما کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
favored U طرفداری مرحمت کردن
favored U نیکی کردن به طرفداری کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U طرفداری مرحمت کردن
favoring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
favors U طرفداری مرحمت کردن
favors U نیکی کردن به طرفداری کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U طرفداری مرحمت کردن
favour U نیکی کردن به طرفداری کردن
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favouring U طرفداری مرحمت کردن
favouring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
favours U طرفداری مرحمت کردن
favours U نیکی کردن به طرفداری کردن
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
devotion U طرفداری
bias U طرفداری تعصب
biases U طرفداری تعصب
adhesion U طرفداری
side U طرفداری کردن از
sides U طرفداری کردن از
advocate طرفداری کردن
advocated U طرفداری کردن حامی
advocates U طرفداری کردن حامی
advocating U طرفداری کردن حامی
favouritism U طرفداری
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
partisanship U طرفداری
siding U طرفداری
sidings U طرفداری
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
favor U طرفداری مرحمت کردن
favor U نیکی کردن به طرفداری کردن
favoritism U طرفداری
germanism U طرفداری از المان
growthmanship U طرفداری ازرشد
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
one sidedness U طرفداری
one tideness U طرفداری
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
partiality U طرفداری
party spirit U طرفداری حزبی
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
prelatism U طرفداری ازمتران ها
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
proslavery U طرفداری از برده فروشی
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
take the part of U طرفداری کردن
to stand for U طرفداری کردن از
to stand up for U پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com